housework, household chores, housewifery
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
با خشم به شوهرش گفت: «کار خانه به جهنم!»
"A fig for housework!" She said angrily to her husband.
او از کار خانهی او که گرما و آرامش را به خانهی آنها میآورد، قدردانی میکرد.
He appreciated her housewifery, which brought warmth and comfort to their home.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کار خانه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کار خانه